هنوز هم دلم تنگ می شود...
برای حرف زدنت...برای صدایت...
و برای تکیه کلام هایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود...
من هم به آنها
تکیه داده بودم!
نظرات شما عزیزان:
این بیته اخرش بود یادم رفت بنویسم
انکه يک عمر به شوق تو در اين کوچه نشست.........حال وقتي به لب پنجره مي ايي نيست
اه در ايينه تنها کدرت خواهد کرد...............اه ديگر دمت اي دوست مسيحايي نيست
بي سبب تا لب دريا مکشان قايق را..............قايق ات را بشکن روح تو دريايي نيست
حاصل خيره در ايينه شدن ها ايا................دو برابر شدن غصه ي تنهايي نيست